رعونلغتنامه دهخدارعون . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سخت و درشت از هر چیزی . || بسیار جنبان . || تاریکی شب . (منتهی الارب ).
رهونلغتنامه دهخدارهون . [ رُ ] (اِخ ) رهو. ظاهراً صورتی از «رهو» است که مهبط حضرت آدم باشد. مؤلف اخبار الصین و الهند گوید: و فی ارضها [ ارض سرندیب ] جبل یدعی الرهون و علیه هبط آدم علیه السلام . (ص 4). رجوع به رهو شود.
رهونلغتنامه دهخدارهون . [ رُ ] (ع مص ) ثابت و دایم گردیدن و لاغر شدن کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ثابت و برقرار ماندن چیزی . (ناظم الاطباء). ثابت دایم داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). رجوع به رهن شود.
رهونلغتنامه دهخدارهون . [رُ ] (ع اِ) ج ِ رَهن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رهن شود.
دادهانباریdata warehousingواژههای مصوب فرهنگستانسازماندهی و استفاده از مجموعهای از نرمافزارها برای گردآوری، پیرایش، تبدیل و ذخیرهسازی دادهها با هدف تحلیل اطلاعات