relaxesدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش بخش است، شل کردن، سست کردن، کم کردن، لینت دادن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، خرد شدن، ضعیف کردن
releasesدیکشنری انگلیسی به فارسیمنتشر شده، رهایی، پخش، ترخیص، ازادی، خلاصی، بخشش، رهتیی، استخلاص، رها کردن، منتشر ساختن، مرخص کردن، ازاد کردن
پایداری ایستای واهلیدهrelaxed static stabilityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن از پایداری هواپیماهای رزمی برای تقویت توان جولاندهی (maneuvre) آنها کاسته میشود