relayدیکشنری انگلیسی به فارسیرله، بازپخش، ایستگاه تقویت، مسابقه دو امدادی، باز پخش کردن، تقویت کردن، امدادی
relaysدیکشنری انگلیسی به فارسیرله ها، رله، بازپخش، ایستگاه تقویت، مسابقه دو امدادی، باز پخش کردن، تقویت کردن
relaysدیکشنری انگلیسی به فارسیرله ها، رله، بازپخش، ایستگاه تقویت، مسابقه دو امدادی، باز پخش کردن، تقویت کردن
رلۀ بیشولتاژovervoltage relayواژههای مصوب فرهنگستانرلهای برای اندازهگیری که در هنگام افزایش ولتاژ، در مقایسه با ولتاژ بهرهبرداری، عمل میکند
رلۀ فاصلهیابimpedance relay, distance relayواژههای مصوب فرهنگستانرلهای حفاظتی که محل رهبندی بهرهبرداری را تشخیص میدهد
افزارۀ رایانشcomputing device, computing relayواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که محاسبات را بهطور خودکار انجام میدهد