relievingدیکشنری انگلیسی به فارسیتسکین دهنده، تخفیف دادن، خلاص کردن، داشتن، کمک کردن، تسلی دادن، بر کنار کردن، تغییر پست دادن، بر جسته ساختن، ریدن
دستهسکان اضطراریemergency tiller, relieving tillerواژههای مصوب فرهنگستاندستهسکانی یدکی که به چارکی یا یوغ وصل میشود و در زمان از کار افتادن سکانافزار از آن استفاده میکنند
واهلش تنشstress relaxation, stress relieving, stress decayواژههای مصوب فرهنگستانکاهش تنش پس از وارد آمدن یک کُرنش ثابت در مدتزمان معین