repeaterواژهنامه آزاددوبارگر. زبانزدِ تَشنیکی (فنی). دستگاهی است که نشانَک (سیگنال) را گرفته، پس از پردازش بازمی فرستد.
انتگرال مکررiterated integral, repeated integralواژههای مصوب فرهنگستانانتگرالگیری پیدرپی از یک تابع چندمتغیره نسبت به هریک از متغیرها
مکرردیکشنری فارسی به انگلیسیcontinual, frequent, recurrent, repeated, repetitious, repetitive, serial, twice-told