resolutionدیکشنری انگلیسی به فارسیوضوح، حل، دقت، تفکیک پذیری، رفع، تصمیم، تحلیل، عزم، تصویب، نتیجه، تجزیه، نیت، ثبات قدم، عزم راسخ، قصد، عزیمت
resolutionsدیکشنری انگلیسی به فارسیقطعنامه ها، حل، دقت، تفکیک پذیری، رفع، تصمیم، تحلیل، عزم، تصویب، نتیجه، تجزیه، نیت، ثبات قدم، عزم راسخ، قصد، عزیمت
رفع ابهامambiguity resolutionواژههای مصوب فرهنگستانروند محاسباتی یا الگوریتم/ خوارزمی تعیین مقدار ابهام