restoreدیکشنری انگلیسی به فارسیبازگرداندن، اعاده کردن، پس دادن، ترمیم کردن، مسترد داشتن، بحال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، اعاده دادن، باز دادن
restoresدیکشنری انگلیسی به فارسیبازیابی می کند، اعاده کردن، پس دادن، ترمیم کردن، مسترد داشتن، بحال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، اعاده دادن، باز دادن
رگۀ بازگردان باروریfertility restorer line, restorer lineواژههای مصوب فرهنگستانرگهای که ژنهای هستهای آن باروری را به رگههای نرعقیم میانیاختهای بازمیگرداند و با رگۀ آ برای تولید بذر دورگه تلاقی داده میشود متـ . رگۀ آر R-line
بازگردانی دادهdata restoreواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال دادهها از پشتیبان به جایگاه اصلی آن برای جانشینی آنها با دادة مخدوش یا نامعتبر پیشین
restoresدیکشنری انگلیسی به فارسیبازیابی می کند، اعاده کردن، پس دادن، ترمیم کردن، مسترد داشتن، بحال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، اعاده دادن، باز دادن
بازگردانی دادهdata restoreواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال دادهها از پشتیبان به جایگاه اصلی آن برای جانشینی آنها با دادة مخدوش یا نامعتبر پیشین