چرتیلغتنامه دهخداچرتی . [ چ ُ] (ص نسبی ) منسوب به چرت . کسی که چرت میزند. (ناظم الاطباء). چرت زننده . آنکه همواره در حال چرت زدن است .
رطبلغتنامه دهخدارطب . [ رَ ] (ع مص ) سپست تر خورانیدن ستور را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سپست دادن . (دهار). || سپست درودن . (تاج المصادر بیهقی ). || رطب خورانیدن قوم را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
رطبلغتنامه دهخدارطب . [ رَ طَ ] (ع مص ) تر و خشک گفتن . (منتهی الارب ). تر و خشک گفتن . صحیح و ناصحیح گفتن . (ناظم الاطباء).
رطبلغتنامه دهخدارطب . [ رُ / رُ طُ ](ع اِ) علف سبز. گیاه سبز. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گیاه سبز اعم از سبز و علف ، و گروهی گفته اند آن علف سبز است . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).