retrenchدیکشنری انگلیسی به فارسیتکرار کردن، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن
retrenchedدیکشنری انگلیسی به فارسیرانده شده، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن
retrenchingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکرار کردن، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن
retrenchesدیکشنری انگلیسی به فارسیگیره، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن
کم کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabate, abridge, allay, alleviate, bate, cut, decrease, discount, ease, lessen, lower, reduce, retrench, save, slacken, slash, whittle
کاستندیکشنری فارسی به انگلیسیabate, allay, alleviate, allowance, cut, cutback, damp, dampen, decrease, deplete, drop, modify, pare, save, slash, lessen, take, lower, reduce, remit, retrench, slacken, whittle
retrenchedدیکشنری انگلیسی به فارسیرانده شده، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن
retrenchingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکرار کردن، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن
retrenchesدیکشنری انگلیسی به فارسیگیره، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن