افزاربندیrig 1واژههای مصوب فرهنگستانآمادهسازی و اتصال دکلها و بادبانها و جرثقیلها و دیگر تجهیزات برای انجام عملیات
تجهیزات بافهایrigging 1, rig 2واژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی نظیر قرقره و واگن که در بینهبَری به کار میرود متـ . تجهیزات کابلی
چرخشنمای انتگرال آهنگrate integral gyro, RIGواژههای مصوب فرهنگستانچرخشنمایی که زاویۀ جابهجایی آن متناسب با انتگرال آهنگ چرخش است، و تنها حول یک محور متعامد آزاد است و حول محور خروجی دارای قید گرانرو است
دکلکارhigh rigger, high climber, head rigger, rigger 3, rig-up manواژههای مصوب فرهنگستانفردی که تاج درختان را میبُرد و آنها را با بافۀ مهار میبندد و برای بینهبَری بافهای آماده میکند
نرماُستیricketsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیماری که به علت کمبود ویتامین «د» ایجاد و باعث نرم ماندن استخوانها شود
کپهدیکشنری فارسی به انگلیسیagglomeration, aggregation, blade, clump, cluster, collection, congeries, conglomerate, heap, hill, hoard, knot, mass , pile, rick
پشتهدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bundle, drift, driftage, dune, embankment, eminences, heap, hill, hillock, hummock, knoll, molehill, mound, rick, ridge, rise
trickدیکشنری انگلیسی به فارسیفوت و فن، حقه، حیله، لم، نیرنگ، رمز، شعبده بازی، خدعه، بامبول، شیادی، حقه بازی کردن، حیله زدن، شوخی کردن، بامبول زدن، خار کردن