افزاربندیrig 1واژههای مصوب فرهنگستانآمادهسازی و اتصال دکلها و بادبانها و جرثقیلها و دیگر تجهیزات برای انجام عملیات
تجهیزات بافهایrigging 1, rig 2واژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی نظیر قرقره و واگن که در بینهبَری به کار میرود متـ . تجهیزات کابلی
چرخشنمای انتگرال آهنگrate integral gyro, RIGواژههای مصوب فرهنگستانچرخشنمایی که زاویۀ جابهجایی آن متناسب با انتگرال آهنگ چرخش است، و تنها حول یک محور متعامد آزاد است و حول محور خروجی دارای قید گرانرو است
دکلکارhigh rigger, high climber, head rigger, rigger 3, rig-up manواژههای مصوب فرهنگستانفردی که تاج درختان را میبُرد و آنها را با بافۀ مهار میبندد و برای بینهبَری بافهای آماده میکند
دکلکارhigh rigger, high climber, head rigger, rigger 3, rig-up manواژههای مصوب فرهنگستانفردی که تاج درختان را میبُرد و آنها را با بافۀ مهار میبندد و برای بینهبَری بافهای آماده میکند
rigدیکشنری انگلیسی به فارسیدکل، اسباب، تجهیزات، جامه، وضع حاضر، لباس، دگل ارایی، لوازم، اماده شدن، گول زدن، مسلح کردن، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، با خدعه و فریب درست کردن