حلقۀ فیلمreelواژههای مصوب فرهنگستان1. افزارهای مدور که فیلم به دور آن میپیچد 2. نوار فیلم با طولی مشخص که به دور یک حلقۀ فلزی پیچیده میشود
فرسایش جویباریrill erosionواژههای مصوب فرهنگستانفرسایشی که براثر حرکت جویبارها بر بسترهای نرم ایجاد میشود
ریلبند درز ریلjoint tieواژههای مصوب فرهنگستانریلبندی که زیر درز پیچی قرار میگیرد متـ . ریلبند درز، تراورس درز ریل
قرقرة بافهcable reel, cable drumواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متصل به یک بافه/کابل افشان، بهگونهای که بافه/کابل میتواند دور آن بپیچد و جمع شود متـ . قرقرة کابل
frillدیکشنری انگلیسی به فارسیفرفری، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، پیرایه، افراط، تجمل، چیز بیخود یا غیر ضروری، ریشه دار کردن، حاشیه دوختن بر