ringsدیکشنری انگلیسی به فارسیحلقه، انگشتر، میدان، گود، طنین، طوقه، محفل، طوق، ناقوس، زنگ اخبار، چنبر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفن، عرصه، گروه، طنین صدا، زنگ زدن، احاطه کردن، چرخ خوردن، حلقه زدن، گرد امدن
حلقههای پراشdiffraction ringsواژههای مصوب فرهنگستانحلقههای تاریک و روشنی که دور ذرهها در میدان دید ریزبین/ میکروسکوپ ظاهر میشوند
حلقههای انبارش متقاطعintersecting storage ringsواژههای مصوب فرهنگستانحلقههای انبارشی که در آنها دو باریکة پروتون درحالحرکت در دو مسیر دایرهای در جهتهای متقابل وادار به برخورد سربهسر با یکدیگر میشوند