لغتنامه دهخدا
چربگوی . [ چ َ ] (نف مرکب ) کسی باشد که بسخنان خوش دل مردم بجانب خود راغب سازد. (انجمن آرا) (آنندراج ). چربگو. چرب زبان . چرب سخن . زبان آور و فصیح . آنکه سخن شیرین و دلنشین گوید. چرب گفتار : زبان و روان بایدت چربگوی خرد رهنمای و دل آزرمجوی .<b