ruffledدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب شده، موجدار کردن، گره زدن، تاه کردن، بر هم زدن، چروک کردن، ناهموار کردن، ژولیده کردن، براشفتن
پروفیلفرهنگ فارسی عمید۱. نقشه و تصویر ساختمان که یک طرف آن را نشان بدهد، مثل اینکه آن را از میان بریده باشند.۲. میلۀ استاندارد با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمانسازی کاربرد دارد.