rousedدیکشنری انگلیسی به فارسیمتولد شد، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن
راستخوشگی برنجstraight head of rice, rice straight headواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی در برنج که نشانۀ عمدۀ آن راست ایستادن خوشه و برگ و عقیم ماندن گلها و سبز ماندن بوتههاست
rousesدیکشنری انگلیسی به فارسیروحیه، بیداری، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن