ruggedدیکشنری انگلیسی به فارسیناهموار، زمخت، سخت، تنومند، نیرومند، نا هموار، پیچ و تابدار، شدید، بی تمدن
riggedدیکشنری انگلیسی به فارسیجعلی، اماده شدن، گول زدن، مسلح کردن، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، با خدعه و فریب درست کردن
هرات رودلغتنامه دهخداهرات رود. [ هََ ] (اِخ ) در حبیب السیر نام هری رود همه جا به همین صورت ضبط شده است . رجوع به هری رود شود.