پیرولیلغتنامه دهخداپیرولی . [ وَ ] (اِخ ) (امیر...) برادر امیرولی و امیرخسروشاه ، از یاران سلطان محمودمیرزا فرزند سلطان ابوسعیدگورکانی . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 191، 194، <span class="hl" dir=
ruleدیکشنری انگلیسی به فارسیقانون، قاعده، حکم، دستور، فرمانروایی، ضابطه، خط کش، گونیا، عادت، رسم، فرمانفرمای، بربست، حکومت کردن، مسلط شدن بر، حکم کردن، اداره کردن