جوارزلغتنامه دهخداجوارز. [ ج َ رِ ] (ع ص ) ج ِ جارزة. (اقرب الموارد). زمین خشک و سخت . رجوع به جارزه شود.
زاورسلغتنامه دهخدازاورس . [ وَ ] (اِخ ) ستاره ٔ زهره .(ناظم الاطباء). این کلمه مصحف زاووش و زاوش (ستاره مشتری ) است . رجوع بهمین کلمات در برهان قاطع چ معین و لغت نامه در ذیل همین کلمات و رجوع به زاودش شود.
سیاورزلغتنامه دهخداسیاورز. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار. دارای 550 تن سکنه . آب آن از نهر فرهاد چوب و رودخانه ٔ ولمرود. محصول آنجا برنج ، مرکبات ، چای و جالیز است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
شواریزلغتنامه دهخداشواریز. [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شیراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شیراز شود.