شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
صافش شنی تندrapid sand filtrationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند تصفیۀ آب که در آن آب پس از زلالسازی از بستری شنی عبور داده میشود تا بقایای ذرات آن گرفته شود
ریختهگری در ماسهsand castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریختهگری که در آن قطعات فلزی در یک قالب ماسهای ریخته میشوند
ریختهگری روبازopen-sand castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریختهگری که در آن قطعۀ ریختگی در قالبی بدون تای رویی یا سرپوش تولید میشود
ریختهگری ماسهخشکdry sand castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریختهگری که در آن قالبهای ماسهای، پیش از مصرف، در دمای بالای صد درجۀ سلسیوس خشک میشوند
sandدیکشنری انگلیسی به فارسیشن، ماسه، ریگ، شن کرانه دریا، سنباده زدن، شن پاشیدن، شن مال یا ریگمال کردن
ماسهsandواژههای مصوب فرهنگستانقطعات آواری کوچکتر از شن و بزرگتر از سیلت (slit) به قطر 1/16 تا 2 میلیمتر