سندوسلغتنامه دهخداسندوس . [ س َ ] (اِ) پارچه ٔ نازک از پنبه و کتان : و بر ایشان جامه های پشمین و سندوس فکنده . (مجمل التواریخ و القصص ). سندس .
سپندوزلغتنامه دهخداسپندوز. [ س ِ پ َ ] (اِ) بادریسه و کماج خیمه را گویند، و آن تخته ای باشد میان سوراخ که بر سرستون خیمه گذرانند. (برهان ) (آنندراج ) : ای سپندوز خیمه ٔ گردون ای سپندار خانه ٔ اسرار.ابوالمعالی رازی (از آنندراج ).