چشمۀ شارشsource flowواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای که از آن شاره در همۀ جهتها بهطور یکنواخت جاری میشود متـ . شارشگاه
searchesدیکشنری انگلیسی به فارسیجستجوها، جستجو، کاوش، بازرسی، تجسس، تکاپو، سراغ، طلب، جستجو کردن، گشتن، پژوهیدن، پوییدن، بازرسی کردن، بادقت جستجو کردن، طلب کردن، طلبیدن