طنزsatireواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شیوۀ بیان در ادبیات نمایشی که با به کار گرفتن طعنه و سخن کنایهدار سعی در نشان دادن شرارت اخلاقی آدمها و تحقیر آنها دارد و هدف آن اصلاح رفتارهای بشری است
ستوریلغتنامه دهخداستوری . [ س ُ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن ستوری ابن محمد. از محدثان است . (منتهی الارب ).
ستوریلغتنامه دهخداستوری . [ س ُ ] (حامص ) ستور بودن . حالت ستور : سوی خردمند ز خر خرتر است هر که مر او را بستوری رضاست . ناصرخسرو.از حال نباتی برسیدم بستوری یک چند همی بودم چون مرغک بی پر.ناصرخسرو.