شاصلیلغتنامه دهخداشاصلی . [ ص ُل ْ لا ] (ع اِ) شاصلاء. گیاهی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاصلی است . (فهرست مخزن الادویه ). و آن گیاهی است . (تاج العروس ). شوصل . شفصل . (تاج العروس ). رجوع به شاصلاء شود.
شکلیلغتنامه دهخداشکلی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالفضل العباس بن یوسف شکلی ، برادرزاده ٔمحمدبن اسماعیل شکلی . مردی پرهیزگار و باورع بود و از سری سقطی و جز او روایت شنید و ابوبکر قطیعی و ابوحفص بن شاهین از او روایت دارند. (از لباب الانساب ).
گستاخانهدیکشنری فارسی به انگلیسیboldly, impertinent, impolitely, impudently, insolent, rough, irreverently, pertly, presumptuously, rude, saucily, shortly, uncivilly, ungraciously, unmannerly