schismدیکشنری انگلیسی به فارسیشقاق، تفرقه، اختلاف، جدایی، انفصال، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا
شیظملغتنامه دهخداشیظم . [ ش َ ظَ ] (ع ص ، اِ) سخت دراز تناور جوان از شتر و از اسب و از مردم . ج ، شَیاظِمة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سخت دراز. دیلاغ . (یادداشت مؤلف ). || خارپشت بزرگ کلانسال . || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد در
سجملغتنامه دهخداسجم . [ س َ ] (ع مص ) راندن ابر باران را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درنگ کردن در کاری و انقباض از آن . (از اقرب الموارد). || راندن چشم اشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). راندن اشک . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ریختن اشک را. (از اقرب الموارد).
schismsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکیزن ها، تفرقه، شقاق، اختلاف، جدایی، انفصال، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا
schismatismدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکیزماتیسم، جدایی، شقاق، انفصال، اختلاف، ایجاد جدایی، تفرقه، اختلاف و تفرقه در کلیسا
نفاقدیکشنری فارسی به انگلیسیdiscord, disharmony, dissension, disunion, divisiveness, estrangement, factionalism, schism, split
schismsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکیزن ها، تفرقه، شقاق، اختلاف، جدایی، انفصال، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا
schismatismدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکیزماتیسم، جدایی، شقاق، انفصال، اختلاف، ایجاد جدایی، تفرقه، اختلاف و تفرقه در کلیسا