scoldدیکشنری انگلیسی به فارسیترساندن، ادم بد دهان، زن غرولندو، عفریته، اوقات تلخی کردن، سرزنش کردن، چوبکاری کردن، بدحرفی کردن
scaldدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزاندن، سوختگی، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، با آب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، اب پز کردن