scootingدیکشنری انگلیسی به فارسیتیراندازی، لیز خوردن، سرعت داشتن، جستن، ناگهان سرخوردن، بسرعت و مثل تیر شهاب رفتن
squattingدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، چمباتمه زدن، چمباتمه نشستن، قوز کردن، چندک زدن، چنباتمه زدن
دیدهوریscoutingواژههای مصوب فرهنگستانمأموریتی دریایی شامل جستوجو یا گشت یا ردیابی یا شناسایی با ناو یا زیردریایی یا هواگرد