scopeدیکشنری انگلیسی به فارسیمحدوده، حوزه، قلمرو، وسعت، هدف، میدان، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه، نوسان نما، ازادی عمل
شقوبلغتنامه دهخداشقوب . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَقْب و شِقْب . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شقب ، به معنی مغاکی میان دو کوه یا شکاف کوه . (آنندراج ). رجوع به شقب شود.
شکوبلغتنامه دهخداشکوب . [ ش ُ ] (اِ) دستار. مندیل . (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). دستار را گویند. (از فرهنگ جهانگیری ). || رومال . دستمال . (ناظم الاطباء).
scopesدیکشنری انگلیسی به فارسیمحدوده ها، حوزه، قلمرو، وسعت، هدف، میدان، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه، نوسان نما، ازادی عمل
فرصتدیکشنری فارسی به انگلیسیchance, grace, occasion, opening, opportunity, scope, start, toehold, vantage
حوزهدیکشنری فارسی به انگلیسیambit, district, domain, front, horizon, provinces, purview, realm, scope, sphere
scopesدیکشنری انگلیسی به فارسیمحدوده ها، حوزه، قلمرو، وسعت، هدف، میدان، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه، نوسان نما، ازادی عمل