scarsدیکشنری انگلیسی به فارسیزخم ها، شکاف، جای زخم یا سوختگی، اثر گناه، اثر زخم داشتن، اثر زخم گذاشتن
برگسوزleaf scorchواژههای مصوب فرهنگستانمرگ بافت برگهای گیاه بهنحویکه سوختن با آتش را تداعی میکند
آفتابسوختگی زمستانیwinter sunscald, winter bark-scorchواژههای مصوب فرهنگستانآسیب موضعی به پوست و بُنلاد ناشی از یخزدگی پس از گرمای غیرمنتظره در زمستان