scrapedدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب شده، تراشیدن، پنجول زدن، خاراندن، پاک کردن، زدودن، خراشیدن، خراشاندن، خست کردن، ستردن، با ناخن و جنگال خراشیدن
خودصداهای خراشهایscraped idiophonesواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای از خودصداها که در آن با خراش دادن بدنۀ دندانهای ساز صدا ایجاد میشود
یخزن سطحتراشscraped surface freezerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی یخزن که در آن مواد غذایی مایع یا نیمهجامد بهطور مداوم بر روی سطح داخلی استوانهای منجمد و توسط تیغههایی تراشیده میشوند