scrapدیکشنری انگلیسی به فارسیقراضه، تکه، اوراق، ته مانده، پاره، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، دور انداختن، اوراق کردن
زروبلغتنامه دهخدازروب . [ زُ ] (ع اِ) ج ِ زرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به زرب شود.