scudدیکشنری انگلیسی به فارسیتکه تکه کردن، حرکت تند و سریع، حرکت سریع ابر، سبک رفتن، تند راه رفتن، تکان خوردن
Scoutدیکشنری انگلیسی به فارسیدیده بانی، طلایه دار، دیده بان، پیش اهنگ، مامور اکتشاف، دیده بانی کردن، پیشاهنگی کردن، عملیات اکتشافی کردن پوییدن