seizesدیکشنری انگلیسی به فارسیمیگیره، ضبط کردن، تصاحب کردن، غصب کردن، مصادره کردن، بتصرف آوردن، قاپیدن، توقیف کردن، دچار حمله شدن، درک کردن، مبتلا کردن
sizesدیکشنری انگلیسی به فارسیاندازه ها، اندازه، سایز، مقدار، میزان، قد، قالب، چسبزنی، اهار زدن، بر اورد کردن