sendsدیکشنری انگلیسی به فارسیمی فرستد، ارسال داشتن، فرستا دن، روانه کردن، گسیل داشتن، اعزام داشتن، سوق دادن
representsدیکشنری انگلیسی به فارسینشان دهنده، نشان دادن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نمایش دادن، بیان کردن، نماینده بودن، وانمود کردن