settlementsدیکشنری انگلیسی به فارسیشهرک ها، توافق، تصفیه، تسویه، پرداخت، مسکن، ته نشینی، واریز، کلنی، تعدیل، زیست گاه
باستانشناسی استقراریsettlement archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش دربارۀ پراکندگی مکانی فعالیتهای تخصصی و بقایای مادی آنها در یک محوطه یا در کل یک منطقۀ باستانی و ارتباط آنها با یکدیگر