تیزالهدانsharps container, sharps disposal container, sharps disposal binواژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای برای جمعآوری سرنگ و سوزنهای استفادهشده
نمودار میلهای خوشهایclustered bar chart/ cluster bar chart, grouped bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننـوعـی نـمودار میلهای که در آن، میلههای متناظر دو یا چند نمودار مختلف، در کنار یکدیگر قرار داده میشوند
عجولرانیhot running, running hot, running sharpواژههای مصوب فرهنگستانجلو بودن حرکت از برنامه در سامانههای حملونقل زمانبندیشده که سبب کاهش مطلوبیت حملونقل عمومی میشود
اتاق نقشهchart room, chart houseواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی کوچک در پل فرماندهی برای نگهداری نقشه و کار بر روی آن
sharpدیکشنری انگلیسی به فارسیتیز، دیز، سیاه بند، تیز کردن، نوک تیز، تند، حاد، بران، هشیار، زننده، زیرک، باکله، نوک دار
sharpدیکشنری انگلیسی به فارسیتیز، دیز، سیاه بند، تیز کردن، نوک تیز، تند، حاد، بران، هشیار، زننده، زیرک، باکله، نوک دار