sheafsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوندها، بافه، دسته یا بافه گندم، دسته، دسته گل یا گیاه، بغل، یک بسته، بافه ردن، دسته کردن
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
سیافشلغتنامه دهخداسیافش . [ ف َ ] (اِخ ) نام پادشاه . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به سیاوش و سیاوخش شود.
شفزلغتنامه دهخداشفز. [ ش َ ] (ع مص ) به کف پا زدن چیزی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به کف پا زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به پشت پا زدن . ابوبکر گوید بنظر من عربی خالص نیست . (از المعرب جوالیقی ص 207).
شفشلغتنامه دهخداشفش .[ ش َ / ش ُ ] (اِ) نی و یا چوبی که ندافان پنبه را بدان زنند و گردآوری کرده جمع نمایند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). آن نی که نداف پنبه بدان گرد آورد. (انجمن آرا) (از آنندراج ) : زغوته دزد و نو