شیممی، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
زرق و برق دار
زرق و برق دار، بیلچه زدن، هموار کردن
لرزیدن، یک نگاه، روشن و خاموش شدن، سوسو زدن، روشنایی لرزان داشتن
شیمئی
adder
shimmying، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
shimmy
shimmy, take
grogginess, jiggle, looseness, shimmy, swag, wobbliness