shredدیکشنری انگلیسی به فارسیتکه تکه شده، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن
shredsدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق ها، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن
دورِ برابرِ سینهgirth at breast height, girth breast heightواژههای مصوب فرهنگستاندور یا محیط درخت در ارتفاع قراردادی یکمتروسیسانتیمتری که برابر با فاصلۀ سینۀ شخص اندازهگیر تا زمین است
shredsدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق ها، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن
shredsدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق ها، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن