simulatesدیکشنری انگلیسی به فارسیشبیه سازی می کند، تقلید کردن، شبیهسازی کردن، تشبیه کردن، وانمود کردن، بخود بستن، مانند بودن، شباهت داشتن به، تظاهر کردن
simulateدیکشنری انگلیسی به فارسیشبیه سازی کنید، تقلید کردن، شبیهسازی کردن، تشبیه کردن، وانمود کردن، بخود بستن، مانند بودن، شباهت داشتن به، تظاهر کردن
غذای شبیهسازیشدهsimulated foodواژههای مصوب فرهنگستانغذایی که برای شبیه شدن به نوع دیگری از غذا فراوری شده است
dissimulatesدیکشنری انگلیسی به فارسیdissimulates، خشکه مقدس بودن، پنهان کردن، برروی خود نیاوردن، دورویی کردن، فریب دادن