تکوظیفهsingle taskواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برخی از سامانههای عامل که میتوانند فقط یک وظیفه را در یک زمان اجرا کنند
singleدیکشنری انگلیسی به فارسیتنها، انتخاب کردن، برگزیدن، مجرد، تک، واحد، منفرد، انفرادی، فرد، فردی، تک و توک، عزب، یک نفری، یک لا، یک رشته
تکوظیفگیsingle-taskingواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در برخی از سامانههای عامل که در آن فقط اجرای یک وظیفه در یک زمان امکانپذیر است
singleدیکشنری انگلیسی به فارسیتنها، انتخاب کردن، برگزیدن، مجرد، تک، واحد، منفرد، انفرادی، فرد، فردی، تک و توک، عزب، یک نفری، یک لا، یک رشته
singleدیکشنری انگلیسی به فارسیتنها، انتخاب کردن، برگزیدن، مجرد، تک، واحد، منفرد، انفرادی، فرد، فردی، تک و توک، عزب، یک نفری، یک لا، یک رشته