sipsدیکشنری انگلیسی به فارسیشیر می خورد، جرعه، چشش، مزمزه کردن، چشیدن، خرده خرده نوشیدن، خرد خرد اشامیدن
gossipsدیکشنری انگلیسی به فارسیشایعات، شایعات بی اساس، اراجیف، سخن چینی، دری وری، شایعات بی پرو پا، بد گویی، شایعات بی اساس دادن، سخن چینی کردن، خبر کشی کردن، دری وری گفتن یا نوشتن