اسکلت
بدبختی، کثیف، بدنما، ناپاک، زننده، چرک، بد ظاهر
خشمگین شدم، فریاد زدن، توفانی شدن
مقیاس پذیر، مدرج، فلس دار، قابل درجه بندی
squelette
مقیاس
اسکلت زدن، شالوده چیزی را ریختن، بشکل استخوان بندی در اوردن
اسکلتی، کالبدی، وابسته به استخوانبندی
اسکلتینگ
اسکلت، استخوان بندی، کالبد، شالوده، طرح، ساختمان، طرح ریزی
اسکلت وود
ساختار اسکلتی
شاه کلید، کلیدی که چندین قفل را باز کند
سیستم اسکلتی