sketchesدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح ها، طرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
squeezesدیکشنری انگلیسی به فارسیفشار می دهد، فشار، فشردن، فشار دادن، چلاندن، دوشیدن، له کردن، اب میوه گرفتن، بزور جا دادن، زور اوردن، چپاندن