skimدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی، شیر خامه گرفته، کف، ریم، کف گیری، تماس اندک، تماس مختصر حاصل کردن، کف گرفتن از، سرشیر گرفتن از، بطور سطحی خواندن، بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
شیرخشک بیچربیdried skim milk, skim milk powder, non-fat dried milkواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شیر بیچربی که رطوبت آن کاهش یافته و بهصورت پودری با ماندگاری بسیار درآمده باشد
شیر بیچربیskim milk, skimmed milk, nonfat milkواژههای مصوب فرهنگستانشیری که با جدا کردن تمام یا بخش اعظم چربیِ شیر کامل به دست میآید
شیرخشک بیچربیdried skim milk, skim milk powder, non-fat dried milkواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شیر بیچربی که رطوبت آن کاهش یافته و بهصورت پودری با ماندگاری بسیار درآمده باشد
شیر نیمچربsemi-skimmed milkواژههای مصوب فرهنگستانشیری که بخشی از چربی آن گرفته شده و حدود 1/7 درصد آن باقی مانده باشد
skimدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی، شیر خامه گرفته، کف، ریم، کف گیری، تماس اندک، تماس مختصر حاصل کردن، کف گرفتن از، سرشیر گرفتن از، بطور سطحی خواندن، بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی، شیر خامه گرفته، کف، ریم، کف گیری، تماس اندک، تماس مختصر حاصل کردن، کف گرفتن از، سرشیر گرفتن از، بطور سطحی خواندن، بطور سطحی مورد توجه قرار دادن