slackerدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکور، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال
slackersدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکورها، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال
تنبلدیکشنری فارسی به انگلیسیdraggy, idle, indolent, lazy, otiose, remiss, shiftless, slacker, slothful, sluggard, sluggish, work-shy, workshy
slackersدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکورها، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال