slashدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلش، چاک، شکاف، برش، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، ضرب، بریده بریده کردن، چاک دادن، شکاف دادن، زخم زدن، تخفیف زیاد دادن
slatsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلایدها، سراشیبی یا نمای بام، لوحه سنگ باریک، دنده ها، تخته باریک، توفالی، توفال، چوب مداد، میله پشت صندلی، کفل، میله میله، ضربه شدید، پرتاب شدن، زدن
sloshدیکشنری انگلیسی به فارسیلاغر، مشروب لزج، لجن، گل، غذای چسبناک، خودرا بالجن وگل ولایالودن، ول گشتن، در اب چلپ و چلوپ کردن
دارماند درشتheavy slashواژههای مصوب فرهنگستاندارماندهایی شامل بینههای برداشتنشده و کندههای ریشهکنشده و ساقههای شکسته یا ریشهکنشده و چوبهای سنگین
دارماند ریزlight slashواژههای مصوب فرهنگستاندارماندهایی شامل شاخههای سبک و سرشاخهها و برگها و خردهچوبها