slatدیکشنری انگلیسی به فارسیحلقه، سراشیبی یا نمای بام، لوحه سنگ باریک، دنده ها، تخته باریک، توفالی، توفال، چوب مداد، میله پشت صندلی، کفل، میله میله، ضربه شدید، پرتاب شدن، زدن
هوازِهslatواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ متحرکی بر روی لبۀ حملۀ بال که با باز شدن آن شکافی بین صفحه و لبۀ بال ایجاد میشود و هوا بهآرامی از زیر به روی بال حرکت میکند
slatsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلایدها، سراشیبی یا نمای بام، لوحه سنگ باریک، دنده ها، تخته باریک، توفالی، توفال، چوب مداد، میله پشت صندلی، کفل، میله میله، ضربه شدید، پرتاب شدن، زدن
slashدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلش، چاک، شکاف، برش، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، ضرب، بریده بریده کردن، چاک دادن، شکاف دادن، زخم زدن، تخفیف زیاد دادن