slaughterدیکشنری انگلیسی به فارسیکشتار، ذبح، قتل عام، سلاخی، کشتار فجیع، خون ریزی، کشتار کردن، سلاخی کردن
slighterدیکشنری انگلیسی به فارسیلاغرتر، اندک، جزئی، خفیف، کم، لاغر، نحیف، حقیر، ناچیز شماری، صیقلی، باریک اندام، کودن، قلیل، پست
slightestدیکشنری انگلیسی به فارسیکوچکترین، اندک، جزئی، خفیف، کم، لاغر، نحیف، حقیر، ناچیز شماری، صیقلی، باریک اندام، کودن، قلیل، پست