slightsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسقف ها، بی اعتنایی، تحقیر، تراز، شخص بی اهمیت، ناچیز شمردن، تراز کردن
slightدیکشنری انگلیسی به فارسیکمی، بی اعتنایی، تحقیر، تراز، شخص بی اهمیت، ناچیز شمردن، تراز کردن، اندک، جزئی، خفیف، کم، لاغر، نحیف، حقیر، ناچیز شماری، صیقلی، باریک اندام، کودن، قلیل، پست